دانشنامه دانستنی های جهان

بزرگترین، کوچکترین، عجیب ترین، وحشتناکترین، زیباترین، زشت ترین، بلندترین، طویلترین، کوتاه ترین، عمیق ترین.... همه ترین ها

دانشنامه دانستنی های جهان

بزرگترین، کوچکترین، عجیب ترین، وحشتناکترین، زیباترین، زشت ترین، بلندترین، طویلترین، کوتاه ترین، عمیق ترین.... همه ترین ها

روسپی و راهب

سلام.

نظرتان در مورد این داستان چیست؟

روسپی و راهب

راهبی در نزدیکی معبد زندگی می کرد . در خانه روبرویش , یک روسپی اقامت داشت !

 راهب که می دید مردان زیادی به آن خانه رفت و آمد دارند ,تصمیم گرفت با او صحبت کند . زن را سرزنش کرد : تو بسیار گناهکاری . روز وشب به خدا بی احترامی می کنی . چرا دست از این کار نمی کشی ؟ چرا کمی به زندگی بعد از مرگت فکر نمی کنی ?؟!

 

زن به شدت از گفته های راهب شرمنده شد و از صمیم قلب به درگاه خدا دعا کرد و بخشش خواست  و همچنین از خدا خواست که راه تازه ای برای امرار معاش به او نشان بدهد.اما راه دیگری برای امرار معاش پیدا نکرد ...

 

 بعد از یک هفته گرسنگی , دوباره به روسپی گری پرداخت .اما هر بار که خود را به بیگانه ای تسلیم می کرد از درگاه خدا آمرزش می خواست ... praying

 

راهب که از بی تفاوتی زن نسبت به اندرز او خشمگین شده بود فکر کرد : از حالا تا روز مرگ این گناهکار , می شمرم که چند مرد وارد آن خانه شده اند !!!

 

و از آن روز کار دیگری نکرد جز این که زندگی آن روسپی را زیر نظر بگیرد , هر مردی که وارد خانه می شد , راهب ریگی بر ریگ های دیگر می گذاشت .مدتی گذشت ...

 

راهب دوباره روسپی را صدا زد و گفت : این کوه سنگ را می بینی ؟ هر کدام از این سنگها نماینده یکی از گناهان کبیره ای است که انجام داده ای , آن هم بعد از هشدار من . دوباره می گویم : مراقب اعمالت باش ! shame on you

 

زن به لرزه افتاد , فهمید گناهانش چقدر انباشته شده است . به خانه برگشت , اشک پشیمانی ریخت و دعا کرد : پروردگارا, کی رحمت تو مرا از این زندگی مشقت بار آزاد می کند ؟ praying

 

خداوند دعایش را پذیرفت . همان روز , فرشته ی مرگ ظاهر شد و جان او را گرفت . فرشته به دستور خدا , از خیابان عبور کرد و جان راهب را هم گرفت و با خود برد ... skull

 

روح روسپی , بی درنگ به بهشت رفت . اما شیاطین , روح راهب را به دوزخ بردند !

 

در راه , راهب دید که بر روسپی چه گذشته و شِکوه کرد : خدایا , این عدالت توست ؟ من که تمام زندگی ام را در فقر و اخلاص گذرانده ام , به دوزخ می روم و آن روسپی که فقط گناه کرده , به بهشت می رود ؟!

یکی از فرشته ها پاسخ داد : " تصمیمات خداوند همواره عادلانه است . تو فکر می کردی که عشق خدا فقط یعنی فضولی در رفتار دیگران . هنگامی که تو قلبت را سرشار از گناه فضولی می کردی , این زن روز وشب دعا می کرد . روح او , پس از گریستن , چنان سبک می شد که توانستیم او را تا بهشت بالا ببریم . اما آن ریگ ها چنان روح تو را سنگین کرده بودند که نتوانستیم تو را بالا ببریم !!! "

 

از کتاب : " پدران . فرزندان . نوه ها "  

اثر : پائولو کوئلیو 

نظرات 9 + ارسال نظر
ملیحه سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:33

واقعا فضولی تو زندگی شخصی دیگران بد ترین گناه ممکنه نمیدونم شاید فضول از خشک یا تر بودن هیزم جهنم خبر نداره

بلی ملیحه جان.
این همان حکم خداوند هست که در زندگی شحصی دیگران بدون سبب مداخلت نکنید و خود را برتر دانستن هم یکی از بزرگترین گناه ها است...

تنهایی شنبه 22 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 14:31

بسیار زیبا و آموزنده.حقیقت همبنه

ساسوکه اوچیها یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:10

خیلی عالی بود

مرسی

soli دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:52 http://soheil.star69@yahoo.com

خیلی جالب بود

سپاس سولی گرامی

مدسا یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 14:24

می خواستم بدونم چگونه راهبی که سالها عبادت کرده و فقط گناه فضولی رو داشته به جهنم میره و زنی که شغلش روسپیگری بوده به بهشت میره اینکه با عدل خدا جور در نمیاد البته من نمیدونم شما به شخصه چقدر نویسنده اثر رو میشناسید به هر حال نوشته سست و بی اساسی بود البته از نظر من؛ موفق باشید و در نوشته هایتان بیشتر تامل کنید

سارا شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:02

عالی بودممممممممممممننننننننننننننننننووووووووووننننننم

مممممممنننننننوووووووننننننننننممممممم عــــــــــــزیـــــــــــــــزم ســــــــــــــــارا جـــــــــــــــــــــــــــــون

سمیه سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:24

این فضولی کردن رو برن یه عده دیگه بخونن که عبرتی بشه براشون اینقدر تو کار بقیه فضولی نکنن....
یکی نیست بگه عزیزجون هر کسی رو تو قبر خودش میخوابونن به تو چه؟(با شما نبودما با اون فضولا بودم)

میدانم سمیه جان
فضولی ها که فضول اند، پس چرا اینقدر برایشان نگران یا ناراحت شویم؟
بگذار همان فضولی که بودند باقی بمانند...

radin سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 15:33 http://lachini.blogfa.com

دیدن کنید

چشم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:46

پائولو کوئیلو همیشه چرت وپرت می نویسه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد